داستان یکی از برجستهترین سریالهای عاشقانه کشور ترکیه درباره خانم دکتر جوانی به نام اصلی است که زندگیاش را وقف حرفه و البته کمک و خدمت به دیگران کرده است. قهرمان مستقل و خوشقلب قصه اما روزی توسط یک قاتل دزدیده میشود و ناگهان همهچیز برای او به بدترین شکل ممکن پیش میرود. اصلی توسط قاتل یا همان فرهاد مجبور میشود که با او ازدواج کند و در نهایت خودش را در خانه و در بین خانواده سمی فرهاد میبیند.
با وجود همه این مشکلات، اصلی با قدرت تمام بر کارش تمرکز میکند و هرچند غیرممکن به نظر میرسد اما خونسردیاش را از دست نمیدهد. با این همه در بین این همه مشکل آنچه تحملش برای اصلی از همه سختتر است همان شوهر اجباریاش یعنی فرهاد و رفتارهای خاص اوست. اصلی که کمکم وقت بیشتری را صرف تماشای فرهاد میکند دلیل رفتارهای او را کشف میکند و میفهمد فرهاد نه یک هیولا بلکه فقط یک انسان زخمخورده است.